کوزهگری ماهر و ورزیده، شاگردی داشت که چندین سال نزد او کار کرده و فنون کوزهگری را از او فراگرفته بود.
کوزهگری بامهارت و خبره، شاگردی داشت که چندین سال پیش او کار کرده بود و مهارتهای کوزهگری را از استادش یاد گرفته بود.
روزی شاگرد دستمزد بیشتری از استاد درخواست کرد. کوزهگر بر دستمزد او افزود.
یک روز شاگرد از استاد درخواست کرد که دستمزد بیشتری به او بدهد. کوزهگر دستمزد شاگرد را بیشتر کرد.
پس از مدتی باز شاگرد، سرناسازگاری گذاشت و گفت: «دیگر فن کوزهگری را به تمامی آموختهام و قصد دارم در کارگاه خود، استادکار شوم.»
بعد از مدتی، شاگرد با استاد خودش مخالفت و ناسازگاری کرد و گفت: «من تمام مهارتهای لازم برای کوزهگری را یاد گرفتهام و میخواهم برای خود کارگاهی داشته باشم و دیگر شاگرد کسی نباشم و خودم استاد شوم.»
کوزهگر از او خواست به پاس حقی که بر گردن او دارد، چند ماهی بماند و یاریاش کند.
کوزهگر از او درخواست کرد برای قدردانی و جبران کردن کاری که برای او انجام داده، چند ماه بیشتر پیش کوزهگر بماند و به او کمک کند.
شاگرد، بیاعتنا به درخواست استاد، او را رها کرد و کوشید در کارگاه خود برای رقابت با استاد مرغوبترین کوزهها را بسازد. او با دقت شروع به ساختن کوزه کرد اما لعاب هیچیک از کوزهها زیبا و شفاف از کار درنیامد.
شاگرد بدون توجه به درخواست استاد او را رها کرد و از او جدا شد و سعی کرد با استاد خود رقابت کند و در کارگاه خود بهترین کوزهها را بسازد. اما لعاب هیچکدام از کوزهها زیبا و شفاف نمیشد.
شاگرد، ناگریز نزد استاد بازگشت. استاد او را واداشت مدتی دیگر نزد او بماند تا اشکال کار را دریابد. سرانجام یک روز استاد گفت: «رمز مرغوب بودن کوزهها در این است که هر کوزه را پیش از آنکه در کوره بگذارم، فوت میکنم تا گرد و خاک از روی آن پاک شود. تو همین یک نکته را در نظر نداشتی و اشکال کار تو تنها یک فوت بود؛ فوت کوزهگری!»
شاگرد به ناچار پیش استاد بازگشت. استاد او را مجبور کرد مدتی دیگر پیش او بماند تا اشکال کار خودش را پیدا کند. سرانجام یک روز استاد گفت: «رمز بهترین و باکیفیتترین کوزهها این است که من هر کوزه را قبل اینکه در کوره قرار بدهم، آن را فوت میکنم تا گرد و خاک روی آن پاک شود. تو به همین نکته عمل نمیکردی و ایراد کار تو فقط یک فوت بود؛ فوت کوزهگری!»
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
ماهر |
دارای مهارت |
تلخیص |
خالصه کردن |
فنون |
مهارت ها |
فراگرفته بود |
آموخته بود |
دستمزد |
حقوق |
افزود |
اضافه کرد |
بی اعتنا |
بی توجه |
ناگزیر |
ناچار |
فنون |
جمع فن، مهارت ها |
به پاس |
به خاطر، به احترام |
ناسازگاری |
بدرفتاری |
واداشت |
مجبور کرد |
مرغوب ترین |
باکیفیت ترین، مطلوب ترین |
||
لعاب |
پوشش نازک شیشه ای که هنگام پختن ایجادمی شود |
||
ورزیده |
کارکشته، کسی که کاری را زیاد انجام داده باشد |
||
تصرّف |
در اینجا تغییر و دگرگونی |
مصطفی رحماندوست، شاعر، قصه نويس و مترجم کتاب های کودکان و نوجوانان، اول تیر سال ۱۳۲۹ در همدان به دنيا آمد. وی پس از اخذ مدرک کارشناسی خود در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران، به عنوان کارشناس کتاب های خطی در کتابخانه مجلس مشغول به کار شد.
رحماندوست پس از سال ۱۳۵۷ با عنوان مدیر مرکز نشریات کانون پرورش فکری کودکان نوجوانان مشغول به کار شد.
از آن پس تا به امروز در سمت مدیر برنامه كودک سيما، سردبیر نشریه پویه، مدیر مسئول نشریات رشد، مدیر کل دفتر مجامع و فعالیت های فرهنگی، سردبیر رشد دانش آموز، سردبیر سروش کودکان و داور جشنواره بین المللی فیلم های کودکان و نوجوانان (اصفهان) فعالیت کرده است.
از او بیش از ۱۱۶ اثر به صورت مجموعه داستان و مجموعه شعر برای کودکان و نوجوانان منتشر شده است.
رحماندوست به مدت سه سال مدیر کل دفتر مجامع و فعالیت های فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده است.
وی علاوه بر این، مدرس داستان نویسی و ادبیات کودکان و نوجوانان در دانشگاه ها نیز بوده است.
او هم اکنون به تدریس داستان نویسی و ادبیات کودکان و نوجوانان مشغول است و به عنوان مسئول بخش کتاب های خارجی کودکان و نوجوانان در کتابخانه ملی فعالیت می کند.
برخی از آثار مصطفی رحماندوست:
«۲ پر، ۲ پر، ۴ پر»، «آسمان هم خندید»، «ترانه های نوازش»، «بازی شیرین است»، «درسی برای گنجشک»، «توپ در تاریکی»، «بچه ها را دوست دارم»، «مرغ قشنگ تپلی»، «پرنده گفت: به! به!»، «صدای ساز می آید»، «خروس غصه خورد»، «زیباتر از بهار»